- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مرثیۀ حضرت سکینه سلاماللهعلیها
تابـیده است از دو نـظـر بر تو آفـتاب هم دخـتـر حـسـینی و هم دختر رباب هرچند "آمنه"ست و "امینه"، ولی حسین نام تو را سکـیـنـۀ خود کرده انتخـاب دربــارۀ مــقـام بـلـنـد تـو گـفـتــهانــد: ممـسوس در خـداست شـبـیه ابوتراب در هر دو عالم از سر ارج و بها تو را شد "فخرةالنسا" لقب از "سیدالشباب" از آن زمان که راویۀ "شیعـتی" شدی دیگـر برای شیـعـه گـوارا نـبـوده آب در کـربـلا و کوفه و شام و مدیـنه هم شد قوت غالب تو فقط غصه و عذاب درد تو را شـنـیـدهام از سهـلساعـدی داغ تو را گرفـتهام از مجـلس شـراب "بس کن که نالهات جگرم را کباب کرد!" این حرف را شنیدهای از فاطمه بهخواب رویش سیاه باد و دو دستـش بریده باد هرکس که دستهای تو را بسته با طناب هرچند گریه پلک تو را زخم کرده است هرچند رأس رفته به نی، برده از تو تاب یک رکعت از نوافـلـت اما قـضا نشد گیرم هزار بار رسیـدی به اضطـراب با ما بگو که زینب مضطر چکار کرد؟ وقتی که سُم اسب گرفت از گلش گلاب ای روضهخوانِ واقعـۀ کـربـلا! بگو؛ با اشک خود چگونه بهپا کردی انقلاب سرهای غیرتی سر نی سنگ خوردهاند تا دشمن از شما نـتوانـد بـرد حـجـاب ای بـشکـند دهـان قـلـمهـای روزگـار وقتی کم است نام تو در این همه کتاب شأن تو باشکوهتر از حرفهای ماست هرکس دروغ بسته به تو خانهاش خراب! باشد دعـای خـیر تو تعجـیل در فـرج زیرا دعای خستهدلان هست مستجاب
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت سکینه سلاماللهعلیها
نَفَس چو تیغ دو دم میکشید گاهِ غضب نداشت دستِ کمی خطبههایش از زینب نبود در پی نفرین؛ وگـرنه عمر زمین به سر میآمد اگـر آه مینـشـاند به لب ربـاب بـود ربــابـی کـز آفــتــابِ بــلا اگر چه سوخت سرش، پای او نرفت عقب نرفت معجرش از سر کنار، باری هم رسد به فاطمه او را درختِ اصل و نسب زمین توان کـشیدن نداشت حُجـبـش را قـدم به زانـوی اکـبـر گـذاشـت امّ ادب سکینه آنکه همین در مقام او کافیست حـسین فـاطـمه خـیرالنـساش داده لقب! کنار زینب کـبری عَلَم گرفت به دوش رَود که فتح کند شام را وجب به وجب سزد برابر نطـق فـصـیح او همه عمر زبـان به کـام بـگـیـرند شاعرانِ عرب ز تـیـر خـطـبـۀ او، بـعـدِ بـاءِ بـسـم الله به خاک تیره نشستند شامیان همه شب سپـس به تـیغ سخن بر یـزیـد وارد شد چـنان عـلی که بیاید به کـشـتن مرهب زبان به عجز گـشودند چون درِ خـیبر شکست خورد به نطقش سپاهِ جنگ طلب به دست نالۀ خود میشکست بتها را ز پا فـتـاد به پـا آنکه کـرد بزم طرب به عمّه گفت: بگو چوب خیزران نزنند که جای بـوسه پیـغـمبرست بر این لب آهای زادۀ هند! از سرش چه میخواهی تنش بس است که تازاندهای بر او مرکب به نیزه شد سرِ قرآن، قسم به کهف رقیم تو از معاویه هم بدتری، چه جای عجب سـخـن تــمـام کـنـم آه از خـرابـۀ شــام که ماه در طـبق آمـد به دیـدن کـوکـب
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت سکینه سلاماللهعلیها
با وضو سمت قـبله رو کردم نـذر تـو شـعـری آرزو کردم هرچه روح القدس حواله کند نظر لـطف اگر سه ساله کـند از شـکـوهـت مـدام بـنـویـسم شـعــر بـا احـتـرام بـنــویـسـم گـفـتـمت کـوه، بـاز کـم گـفتم به همان شـیـوۀ خـودم گـفـتـم خواندمت نور، بیش از آن هستی برتر از وصف شاعران هستی دخـتـر و خـواهـر ولـی خــدا هـمـه جــا یـــاور ولــی خــدا عصمت الله، دخـتر معـصـوم سـیـنـهات مـهـبـط تمام عـلوم آیـــنـــه زادهای و آیـــنـــهای اِسـمـاً و رسـمـاً عـین آمنهای در دلِ مــا بــرو بــیــا داری عطر و بوی حسین را داری نـــوۀ فـــاتــح حُــنـیـن تـویـی آنکه دل برده از حسین، تویی متقن است این حدیث، صد در صد دوست دارد حسین بیش از حدّ خانهای را که تو در آن هستی عشقِ بابا، سکینه جان هستی دخــتــر مــاه و آفــتــابـی تـو دســتپـــرودۀ ربــابــی تـــو مـسـتـحــق نــوازش عـبــاس ذکـر نـامـت نـیـایـش عـبـاس به حـیـایت کـسی ندارد شک زیـنـبی در قـوارهای کوچک عمه سنجـاق بر سرت میزد بوسه از روی معجرت میزد وارث اقــتــدار فــاطــمــهای مـظـهـری از وقـار فاطمهای در گـلــویـت طـنـیـنِ غُـرَّنـده خـطـبهات تنـد و تیز و برنده خطبهات تیغ ذوالـفـقارت شد کوفه از مرد و زن دچارت شد خـطـبهات شد مـفـتح الابواب مـرحـبـا شـیـرْدخـتـرِ اربـاب دیـدنی بود نُـطق حـیـدریات جـلــوات عــلــیِ اکــبـریات هــمـه دیــدنــد انــقــلابـت را نـور جـاریِ در حـجـابـت را روســریِ دگـر نــیــاز نـشــد گـره مـعـجـر تـو بــاز نـشــد مـدح ناب تو را روایت گفت از بزرگیات، از عفافت گفت روزگـاری شـُدیـد عـازم حج خـبر آمـد که در مـراسم حـج گرم تکبیر، غرق در صلوات موقع رمی تک تک جـمرات ریگ از دست خستهات افتاد کی به مکروه، نفْس تو تن داد؟ نفْس پاک تو کی بهانه گرفت؟ خاتـمت کـفر را نشانه گرفت همسفر بود اگرچه دور و برت نــشـدی وامـدار هـمـسـفـرت نـشدی خـم که ریگ برداری شرم داری چه شـرمِ بسیاری پیش از آنکه به خیمهات برسی حـجم جـسم تو را ندیـد کسی شــام امـا نــظـارهات کـردنـد مـلاء عـام اشـارهات کـردنـد "وابتلاکم بنا "ی تو روضهست بُغضِ در گفتههای تو روضهست لحـن نامـحـرمان عـذابت داد شـمـر بـا نـاسـزا جـوابت داد با دلی غرق درد و غم رفتی بـیـن بـزم شـراب هـم رفـتـی آب پیـش ربـاب می خـوردنـد پیش چشمت شراب میخوردند سـرِ در بـین تـشـت را دیـدی هر چه آنجا گـذشت را دیدی بیجهت گـیسـویت سپـید نشد خیزران خسته شد، یزید نشد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
امشب که غـم شـام غـریـبـان تو داریم چشم کرم از سـفـرۀ احـسـان تو داریم دل را همه بر پنجـره فـولاد تو بـستیم نـور بـصر از گـنـبد و ایوان تو داریم با کاسـۀ دل بر سـر راه تو نـشـسـتـیـم ما خیل گـدا، چـشم به دستان تو داریم لبهای تو خشکـند چونان جدّ غریبت در سینه عزای لب عـطـشان تو داریم در حجرۀ در بسـتۀ خود فکـر جوادی ما هـم هـوس دیـدن مـهـمـان تو داریم بر خوان کریمانـۀ معـصومه نـشـستیم یا فاطـمه! ما دست به دامـان تو داریم یا حضرت معصومه سرت باد سلامت ما بعد رضا گوش به فـرمان تو داریم گاهی دل تو مشهد و گاهی به مدینه است ما نـیـز خـبر از غـم پـنـهـان تو داریم تـا آمــدن مـنـتـقــم ضـربـه و سـیــلـی دیـده به ره یـوسـف کـنـعـان تـو داریم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
بر سر کشیده است عبا حضرت رضا بر لب گرفته ذکر و دعا حضرت رضا آه از جـگـر بـلـند شد و مـرثـیه گرفت تا سـر کـشـید جـام بـلا حضرت رضا دلشـورههای خواهر خود را زیاد کرد وقتی به زهر داد رضا، حضرت رضا راهـی نـبـود تـا دم خــانـه کـه بـارهــا افـتاد بین کـوچـه ز پـا حـضرت رضا افـتاد، گـفت: یا عـلـی و وقـت پـا شدن آورده اسـم فـاطـمـه را حضرت رضا گونه گذاشتهست در این لحظههای سخت بر روی خاک حجره چرا حضرت رضا؟! دارد شبـیه میکـند اینگـونه خویش را با روضههای کرب و بلا حضرت رضا تشنه کسیست که دود ببـیند در آسمان تشنه حـسین بوده و یا حضرت رضا؟
: امتیاز
|
افتتاح کانال سایت آستان وصال در ایتا
با عنایت به درخواست های تعدادی از کاربران عزیز؛ در پاسخ به این اوامر و همچنین جهت تسهیل بهتر برای کاربران؛ کانال سایت در ایتا ایجاد گردید، دوستانی که تمایل دارند عضو کانال باشند در همین جا کلیک نموده و یا از طریق لینک زیر وارد کانال شده و عضو شوند لطفا با نشر و تبلیغ لینک این کانال؛ شما نیز در این خدمت به آستان اهل بیت سهیم باشد
: امتیاز
|
مدح و منقبت حضرت امام رضا علیهالسلام
رسید و گرد راهش کهکشانها را چراغان کرد قدم برداشت، نیشابور را فیروزه باران کرد یکایک ریگها و سنگها، پابوس چاووشش قدمگاهش نگاه خاک را آئـینهبندان کرد تمام کـاتـبان گـفـتـند ما را مـیزبانی کن تمام کاتبان را با حدیثی تازه مهمان کرد رُواتش سلسله در سلسله نورٌ علی نورند کلامش در شب مردابی تاریخ، طوفان کرد بیا «شیخ صدوق» و در «اَمالی» خودت بنویس که اعجاز نگاهی میکند کاری که قرآن کرد بیا با زعفران بنویس از شمسالشموسی که کلام روشنش یک شهر را از نو مسلمان کرد به یُمن او درِ هفت آسمان رو به زمین باز است ضریحش قبلۀ عشّاق را سمت خراسان کرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
ای دل سوخـتگـان شمع عزای حرمت اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت در هــوای مـحـنآلــودۀ غــربـت، آیــد عطـر گلهای بهشتی ز فضای حرمت شمعدانها همه در سوز و گداز از داغت تـیـره از آهِ مَـلـَک، آیـنـههـای حـرمت میشود خاطـرۀ غـربت زهـرا تـرسـیم خلق را در نظر از حال و هوای حرمت برسد بوی خدایی، بوزد عطـر بهـشت هر طرف باز شود پنجرههـای حرمت یادِ روزی که شهادت به رخت در وا کرد شور و غوغاست به پا در همه جای حرمت مهدیات زائر و ای کاش که میدانستم که گذارد قدم آن مـاه، کـجـای حـرمت یادِ آن روز که شد روضۀ تو کربوبلا شـاهـد کـربوبـلایت، شهـدای حـرمت دولـت آل عـلـی تـا به ابـد پـایـنـدهسـت این بُـوَد در هـمه اَدوار صدای حرمت پـایـۀ هـسـتی دشـمن ز پی افـتاد ایـنجا ای برافـراشـتـه تا عـرش بنای حرمت هر چه کردند نشد کم ز شکوهت مولا باز هر روز شد افزوده صفای حرمت یا رضا از سر این مُلک نگـردد کوتاه سـایــۀ مـرحـمـتآمـیـزِ لـوای حـرمـت هدیه کردهست «مؤید» به غزالان حرم غزلی را که سـرودهست برای حرمت
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
خورشید گرم چیدن بوسه ز ماه توست گـلدسـتـهها مـنـادی شوق پگـاه توست آری شگفت نیست که بیسایه میروی خورشید هم ز سایهنـشـینان ماه توست از چـشم آهـوان حـرم میتـوان شـنـیـد این دشتها به شوق شکار نگاه توست بـالای کـاشـی حـرم تـو نـوشـتـه است هرجا دلی شکست همان بارگاه توست با این که سالهاست سوی طوس رفتهای اما هـنوز چـشـم مـدیـنه به راه توست یعنی که کاش فصل غریبی گذشته بود دیگـر مسافـرم ز سفـر بـازگـشـته بود هرچـند سـبز مـانـده گـلـسـتـان باورت آئـیــنــهای جــز آه نــداری بــرابــرت راه از مدینه تا به خراسان مگر کم است با شوق دیـدنت شـده آواره خـواهـرت دیگـر دلـی بـه یــاد دل تـو نـمـیتـپــد بـالـی نـمـانـدهاسـت بـرای کـبـوتــرت مثـل نـسـیـم مـیرسـد از ره جـواد تـو یعنی نمینـهی به روی خاکها سرت تنها به خاک کـربوبلا سر نهـاده بود مردی که داشت نوحهگری مثل مادرت اشک تو هست تا به ابد روضه خوان ما تا کـربـلاسـت هـمـسـفـر کــاروان مـا
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
زهر کاری شد و افتاد به جانِ جگرش آتش انـداخـته بـر دامـنِ عـالـم شررش یادِ زهرای جوان بود در آن وقـتی که خورد بر کوچه باریکِ خراسان گذرش هی زمین خورد و زمین خورد و به سختی برخاست بیشتر میشـود این زهـر دمـادم اثرش منتـظـر بـود ابـاصلت بـبـیـنـد چه شده ناگهان دید کشیده است عبا روی سرش دست بر سر زد و شد مضطرب و میدانست حضرت یار رسیده است زمانِ سفرش داشت از درد کفِ حجره به خود میپیچید زخمی از جور و جفا گشت همه بال و پرش چشم خود را به درِ حجره فقط دوخته بود تا در این لحظه بیـاید ز مـدینه پسرش آه از آن شاه که با کُـندۀ زانـوش رسید در دل معـرکه پیـشِ پـسرِ محـتضرش
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
چه غریـبانه غـریب الغـربا را کـشتـند با دل زار مـعـین الـضـعـفـا را کـشتند آه ای اهل خراسان همه خون گریه کنید که ولی نعمت و مهمان شما را کـشتند این خبر را به مدیـنه بـبر ای باد صبا هـشتـمین بـضعه پیـغـمبر ما را کشتند خواهرش زنده اگر بود از این غم میمرد بین یک حجره در بسته رضا را کشتند از عبایی که سرش بود غلامش فهمید آخـر آن نـور دل آل عـبـا را کـشـتـنـد مثل یک مار گزیده به خودش میپیچید با چه زهری مگر آن نور هُدا را کشتند صورتش را به روی خاک نهاد و میگفت چه غـریـبـانه شـه کـربـبلا را کـشـتـند جگر سوختهاش روضه برایش میخواند با لب تـشـنه چرا خـون خـدا را کشتند ته گودال که با نیـزه به پهـلـوش زدند روی تل عـمـه مـظلـومه ما را کـشتند پای رأس شهدا بسکه کف و سوت زدند سـر بـازارچـۀ شـام اسـرا را کـشـتـنـد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
گـلهای نیست اگـر غـصـۀ بیحد داریم خلوتی هست که در گوشۀ مشهد داریم ما نرفـتـیم هـنوز از حـرمش دلـتـنگـیم چـشـم امّـیـد بـه دیــدارِ مـجــدد داریــم گفته سر میزند آنگونه که از سلـمانی این قراریست که با صاحب مرقد داریم ما گـنهکـارترینها وسـط صحـن رضا آنچه در خـلـد بـرین خـلق نـدارد داریم روضه میخوانم از آن شاه که در اندوهش دیـدهای در طـلـب اشـک مـقـیـد داریـم ای اباصلت! عبا را نکشد کاش به سر از عـبـا مـا چه قـدر خـاطـرۀ بـد داریم شاه بر شانۀ خم، پیکـر خود را میبرد با عبا داشت علی اکبر خود را میبرد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیهالسلام
افـتـادهام به پـای تو یا ثـامـنالحـجـج شـرمـنـدۀ عـطـای تو یا ثـامنالحجج لطف اجابت است به هر دست التماس دست گـرهگـشـای تو یا ثـامنالحجـج خورشید سر زند به تماشای مِهر تو از گـنـبـد طـلای تو یا ثـامـنالحجـج سعی صفـا و مروه کجا و قـدم زدن در صحن با صفای تو یا ثامنالحجج با هر مرام و ملت و دینی نشـستهاند بر سفـرۀ سـخـای تو یا ثـامنالحجـج شیرینتر از طعام بهشتی به کام ماست یک لـقـمۀ غـذای تو یا ثـامـن الحجج ما را نـجـات میدهـد از لُـجـّۀ گـنـاه سر رشـتـۀ ولای تو یا ثـامـنالحجـج دادم قـسـم تـو را به جـوادالائـمـه تـا حاصل کنم رضای تو یا ثامنالحجج شعری برای عرضه ندارند شاعران شایـسـتۀ ثـنـای تو یا ثـامـن الحـجـج دعبل عبا گرفت، ولی بسْ «کمیل» را یک بار مرحـبـای تو یا ثامن الحجج
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیهالسلام
سلام حـضرتِ سلـطان! سـلام اقـبـالم! شدم گدای حـریمت، به خویش میبالم فـقـط غـبار تورا میکشم به چشم تَرم فقط مسـیر تو را میروم در این عالَم دوباره درد خودم را نگـفته یادم رفت مـرا کـنـار ضـریحـت شـفـا بـده، لالـم به مستمندیام اینجا هـمیـشه مفـتخـرم ز حـاجت نگـرفـته همیـشه خـوشحـالم چو دامـن تو گـرفـتـم به دامـت افـتادم چه خوب! در حرم تو شکسته شد بالم غـلامی تو شده کـار هر شب و روزم همیـشه از کـرم توست رزق هر سالم از آن زمان که شده سُفـرهام بنام جواد زیــادتــر شــده والله بــرکــتِ مـــالــم مرا بخر که مُحَـرم دوبـاره گـریه کنم دوباره فـکـر سـیـاهی و پرچـم و شالم اگر که قـبل عـزای حـسـیـن جان دادم بـیـا عـزیـز دلـم بـا حـسـیـن، دنـبــالـم صدای ضجۀ مادر، همیشه محزون است سرت به نیزه چرا رفته مـاهِ گـودالم؟! لـباس پـاره تـنت بود، کـوفـیـان بُردند شـهـیـد بـیکـفـنـم از غـم تـو مـینـالـم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیهالسلام
سلام بر تو که سلطانِ مُلکِ عشق، رضایی سـلام بر تو که مـقـبـولِ آسـتـان خـدایی سلام بر تو که ما را تو دستگیر و تو یاری سلام بر تو که گنجی نهان ز عاطفه داری از آن گروه که هستند، دوستدارِ ضریحت چه ازدحامِ غریبیست در کنارِ ضریحت چو پلّکـانی از امـواج شانه بر سر شانه دعـا زبـانهکـشان، جـویـبارِ اشک روانه محـبـت تو کـشانـده چـقـدر ساده و آسان دل محمدیان را به سمت و سوی خراسان
تویی که عاطفه جاریست از تمام وجودت خیال و خاطره مکشوف از کتاب شهودت تو ای وسیلۀ نزدیک در اجابتِ خواهش مقام قُرب، هویداست از رکوع و سجودت حضور دَعوِی لبیک در نـماز و دعایت ظهـور آیـۀ تـوحـیـد در فراز و فـرودت صحـیفـههای بـلـیغ است در کلام بلندت روایح گل یاس است در قـیام و قعـودت هزار دستِ دعا، قفل میشود به ضریحت هزار چشم امید از چهار سوست به جودت به دادِ مردم درمانده میرسد به شفاعت مروّتی که کـرم کرده کـردگـارِ ودودت
شب است و ذوق مناجات و حال گریه فراهم برای با تو نشـسـتن مجـالِ گـریه فراهم به خواب گفتهام امشب، به دیده راه نداری مجال پرسه در این عرصه تا پگاه، نداری بگیر بهرهای از شام قدر، ای دلِ غافل! که با کـلیدِ دعـا میشود مرادِ تو حاصل دعا به رویِ تو وا میکند دری ز کرامت دعـا تو را برسـاند به سـایهسارِ سلامت دعا کلیدِ بهشت است اگر تو اهل بهشتی به خاطر دلت امشب، دو قطره اشک نوشتی اگر امیدِ قـبولی؟ همین دو قـطره کفایت تـو و امـامِ هُـمـام و رواقهـایِ عـنـایت دلی به بـنـد مـلال، آهـوانه سوی تو آمد زبان اشک گشود و به گـفتگـوی تو آمد کدام درد ندید از دوای مهـر تو درمان؟ کدام رنـج نیـابد به دستِ مهرِ تو پایـان؟ کدام خـاطـرِ آشـفـتـهای نـشد ز تو آرام؟ کدام مشکلی از بذل لطف تو نشد آسان؟ به نـامِ نـامیِ تو، ای بـزرگـوارِ گـرامی گـشودهاند در این آستانه سـفـرۀ احـسان تو را به لطف عظیمی که کردهاند عنایت تو را به آنکه عطا کرده بر تو نورِ ولایت تو را به حقّ خدایی، که آفـرید ز نورت تو را به جانِ عزیزی، که داشت از تو حکایت تو را به جدّ گرامی، تو را به جدّۀ پاکت تو را به آیت ایمان، تو را به فضلِ هدایت که لطف باز نگیری به پیـشگاهِ شفـاعت که رحمت آوری آن را که خواست از تو رعایت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیهالسلام
در گوشهای ز صحن تو قلبم نشسته است دل، طوقِ الفتی به ضریح تو بسته است چون دشتهای تشنه در این آستان قدس در انتـظـار ابـر عـنـایت نشـسـته است چون ذره بر ضریح خود ای روح آفتاب! ما را قبول کن که دل ما شکـسته است فوج کـبـوتـران تو آمـوخـت عـشـق را پرواز نور در حرمت دسته دسته است دریاب روح خستۀ ما را که مثل اشک دیگر امید ما ز دو عـالم گـسـسته است مـیآیـد از تـراکـم عـالـم بـه ایـن دیـار قـلـبی که از تـزاحم انـدوه خـسته است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیهالسلام
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد از بـس بر آسـتـان تو روی ادب نـهـاد خـورشـید را غبار رهت سرفراز کرد مردم، نـیازمـند بهـشتاند و شاد از آن ما را غـم تو از دو جهـان بینیاز کرد از مــعــجـز تــرنّــم نــقــّارهخــانــهات سـاز شکـسـتـۀ دل ما نـغـمـه ساز کرد هرکس که رنجه کرد به راه تو یک دو گام لطف تـوأش هـزار قـدم پـیـشـواز کرد کوتاه کرد راه خود و «رستگـار» شد دست طلب به سوی تو هر کس دراز کرد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیهالسلام
شب گذشت از نیمه اما با تو صحبت میکنم تا که بگـزارم نـماز عـشق، نیت میکنم ای ولایت شرط تـوحـید تمام عـاشـقان! با تـولای تو، من تـجـدیـد بیـعـت میکنم در حریم حضرت خورشید، جای ذره نیست از حضور خود در این درگاه حیرت میکنم تا نگاهم میکـنند آئـیـنهها از هر طرف شـرم از آئـیـنۀ قـرآن و عـتـرت میکـنم من که سنگینبارم از بسیاری جرم و گناه خواهش بال کبوتر با چه جرأت میکنم؟ نعمت قرب جوارت را به من بخشیدهاند در بهـشت آرزو کـفـران نعـمت میکـنم ای شنـیـده با صبـوری درد دلهای مرا اشک اگر بگذارد امشب با تو صحبت میکنم من که با فرمانبری از نفس عادت کردهام کی به خود میآیم آخر، کی عبادت میکنم؟ خط نزن اسم مرا با صد خطا پشت خطا من دلِ هر جایی خود را نصیحت میکنم «سورۀ یوسف» که خواندم، آیه شد «هشتاد و هشت» بارهـا این آیه را با خود تـلاوت میکنم شک ندارم «با کریمان کارها دشوار نیست» گر نشد کامم روا، خود را ملامت میکنم این خریداران یوسف، دست پُر آوردهاند من تهیدستم چرا بیهوده قـیمت میکنم؟ تا نـسـوزد بـیگـنـاهـی از شـرار آهِ من میروم از جمع بیرون، با تو خلوت میکنم تا نصیب من شود توفیق ترک معصیت چشم خود را چشمۀ اشک ندامت میکنم تا نگردد در مقام عرض حاجت، نا امید با دل خود بعد از این اتمام حجت میکنم یک قدم تا آسمان ماندهست از شهر بهشت من ز غـفـلت آرزوی بـاغ جنت میکنم میروم سمت «مصلّی»، میرسم تا «پنجراه» یعنی از پـائـین پا قـصد زیـارت میکنم گر که زنگ ساعتِ صحن تو بیدارم کند توبه در باقی عمر از خواب غفلت میکنم گر که دستم را بگیری، مثل خـُدّام حرم بعد از این خدمت به قدر استطاعت میکنم بس که تو زود آشنایی ای امام مهـربان من کجا در محضرت احساس غربت میکنم؟ «یک سلامم را اگر پاسخ بگویی، میروم لذتش را با تمام شهـر، قـسمت میکنم» تا بریزم گاهگاهی سرمه در چشم غزل من به گرد راه زوّارت قـناعـت میکـنم تا بـمـانـد قـصـۀ صیـاد و آهـو جـاودان بیپناهان را به پابوس تو دعوت میکنم در کنار پنجـره فـولادتان با اشک چشم مینویسم «یا علی» و رفع زحمت میکنم
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
زهر در جانم نشسته چشمهای تار دارم مثل مادر بیقرارم؛ دست بر دیوار دارم من علی موسیالرضایم از علی دارم نشانه در گلویم استخوان؛ در چشمهایم خار دارم سینهام شد شعلهور از هرمِ زهری کینه آلود در نفـسهای نـحـیـفـم آتشی انگـار دارم با چه حالی، بیرمق؛ انداختم بر سر عبا را تـشـنهام مانند جدّم حـنجـری تـبدار دارم خواهرم! معصومه جانِ من کجایی تا ببینی رویِ خاکِ سردِ حجره پیکری بیمار دارم بوسه باران میکند با گریه دستم را أباصلت خوب شد در احتضارم لااقل یک یار دارم دورم از فرزندم و جان می دهم در اوج غربت سخت دلتنگم برایش! حسرت دیدار دارم از وجودم میرود جان ذرهذره میکشم آه بیقـرارم یـادِ جـدّم روضـهٔ بـسیار دارم یاد آن ساعت که قاتل با تشر؛ با خنجری کُند آمد و بالا سرش میگفت با تو کار دارم از نفس افتاده بود و قاتلش با صبر میگفت بر گلوی تشنهات نه، بر قفا اصرار دارم!
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
شدی به زهـر حرامی دچـار، افتادی به راه حـجـره به چـشمان تار افتادی شـبـیـه فـاطـمـه، بیاخـتـیـار افـتـادی نـوشـتـهانـد که پـنـجـاه بــار افـتــادی به لب رساند مکافاتِ زهر، جانت را عبایِ روی سرت کُشت شیعـیانت را دلیل و منشأ نور و وجود خـورشیدی اگرچه خاک بر اندام و جامهات دیدی تنت ضعیف شد از سوز زهر و لرزیدی شبیه مـارگـزیـده به خویش پـیچـیـدی به چشم خیس، دو دستت به سوی در بردی به یاد فاطمه بودی و بد زمین خوردی گـلیمِ جـمع شده، از خـجـالـتت گـریید عبای روی سر از هتک حرمتت گریید میان مشت تو، تـسـبیح تربتت گـریید دو پلک زخم و ترت، وقت غربتت گریید نبود حجرۀ دربـسته، بسترت ایکاش زمان پر زدنت بود خواهرت ایکاش به گریه زمزمه کردی وَ إن یَکادت را طلب نمودهای از سوی حق، مرادت را از آستـان خـدا خـواسـتی شـهـادت را صدا زدی به لب تـشنهات جوادت را به خاک حجره تنت را رسانـدهای آقا هزار شکـر که تـشـنـه نـمـانـدهای آقا هزار شکر که با شمر، رو به رو نشدی اسـیـر خـنـجـر خـولی تـنـدخـو نشدی به دست خواهرت ای شاه، جست و جو نشدی هزار شکر که با ضربه، پشت و رو نشدی چقدر خورد به گـودی قـتلگه، ضربه حسین و خـنجر کُند و دوازده ضربه
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیهالسلام
خوشا آن غریـبی که یارش تو باشی قــرار دل بــیقــرارش تــو بــاشــی خوشـا آنکه تنـهـا تو را دوست دارد چه خوشتر اگر دوستدارش تو باشی ز بــیــداد پــائــیــز هــم غــم نــدارد هر آن دل که باغ و بهارش تو باشی خـوشـا آن گـدایی کـه تـنـهـای تـنـهـا کـنـاری نـشـیـنـد، کـنـارش تو بـاشی بر آن محتضر میبرم رشک هر شب که شـمع شـب احـتـضارش تو باشی خوشا آنکه یک عـمر پروانهات شد که یک لحظه شمع مزارش تو باشی شـعـاری به پـیـشـانـی خـود نـوشـتـم خـوشا آنکه تـنهـا شـعارش تو باشی گـــدایـــم گـــدایــم گـــدایــم گـــدایــم گـدای عــلـی بـن مـوسـی الـرّضـایـم چه غـم گـر گـنـهکـار و نـامـهسـیاهم عـلـی بن مـوسـی الـرضـا داد راهـم امــام رئــوفــی کـه عــالــم فــدایــش کـرم کـرد و داد از عـنـایـت پـنـاهـم سـراپـا شـدم غـرق دریـای رحــمـت نـگـوئـیـد دیـگـر کـه غـرق گـنــاهـم هـمـه روی گــردانـده بـودنـد از مـن رضا کـرد با چـشـم رحـمـت نـگـاهم بـه جـز دامـن آل عـصـمـت نـگـیـرم به غیر از رضـای رضـا را نخواهم چو میخواست راهم دهد از کرامت عـطا کـرد، سـوز دل و اشک و آهم اگـر خـوار بـودم، اگـر پـسـت بــودم رضـا داد قـدرم، رضــا داد جــاهــم گـــدایـــم گـــدایــم گـــدایــم گـــدایــم گـدای عـلـی بـن مـوسـی الــرّضـایـم
: امتیاز
|